امشب ساعت 12 دقیقه بامداد هست و من شبکار هستم
عجیب دلم برایت گرفته است و بیش از یک سال است که میشود تو را نمی بینم
نمیدانم ای عشق شاید دست تقدیر طوری رقم بخورد که هیچ وقت تو را نبینم و یا برعکس ،خدا فرصتی دهد تا بهم دیگر برسیم
دلم برای خنده ها و اشکهایت تنگ شده است تمام حرکاتی که داشتی را در ذهنم مرور میکنم تا شاید مرهمی بر دل بی قرار و زخم خورده ی من باشد
این نامه نوشتن های من و اینهمه تلاش های من هیچ فایده ای ندارد چون تو هیچ وقت درکم نکردی و به من ایمان نداشتی
هیچ وقت برای اینکه با من باشی شرط نگذار و تحت هر شرایطی با من بودن را از خدا بخواه ! ضرر نمیکنی
هر جای دنیا بروی هیچ کس را در زندگیت پیدا نمیکنی که اینقدر عاشقت باشد اینو همیشه تا آخر عمرت فراموش نکن
دختر دریا تو همه ی فکر و ذهن و قلبم را ربودی
عاشقتم
تو ,وقت ,ای ,شاید ,ی ,های ,را در ,هیچ وقت ,های من ,تو را ,با من
درباره این سایت