این پست را در روز شنبه مورخ 16/ شهریور 98 ساعت 21/30 شب در محل کارم مینویسم:
هر شب بعد از مراسم محرم حوالی 12 تا 1 نصف شب از کوچه منزلتان گذر میکنم تا بویت را حس کنم
حتی چند بار از اولین کوچه بن بست تا آخرش میایم و میروم
تو هیچ چیز از قلب بی قرارم نمیدانی و هیچ چیز از زندگی خصوصیم خبر نداری
عزیزم هیچ گاه من را قضاوت نکن و هر کس از احوالات زندگیت با خبر باشد میفهمد ک تو مح را دوست
داری و برایش جان میدهی راستی همکلاس و همکار نشدی ؟!! فکر کردی من خر هستم
اما من تا آخر عمرم به عهدی که بستم وفادارم و دروغی در عشق نخواهد بود
تا همیشه تو را به خدا میسپارم اما این عشق ظاهری و بی محتوایت همیشه در ذهنم خواهد ماند
هیچ وقت دنبال خراب کردن کسی نباش تا خودت را خوب جلوه بدهی و میترسم از روزیکه از این وبلاگم
سوءاستفاده کنی و در جهت خراب کردن من استفاده کنی اما دلم عاشقت و وسیع تر از دریاست و به
تو اینبار اعتماد میکنم
شاید هیچ گاه تو را نبینم
عاشقانه در قلبم خواهی ماند بشرط اینکه در عشقت فریبی نباشد و اگر من را دور بزنی تو را به خدا واگذارت میکنم و خواهم کرد
بای
تو ,شب ,کوچه ,میکنم ,خراب ,؟ ,تو را ,من را ,هیچ گاه ,خراب کردن ,را به
درباره این سایت